ساقی کوثر

شیعیان نوشند آب خوش گوار چون تویی ساقی کوثر یا علی

ساقی کوثر

شیعیان نوشند آب خوش گوار چون تویی ساقی کوثر یا علی

زمان ، مکان و چگونگی شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) - قسمت اول




زمان ، مکان و چگونگی شهادت امیرالمؤمنین علی (ع)

( قسمت اوّل )




ابن ملجم که مصمم به قتل امام على (ع)بود با یکى از خوارج به نام شبیب بن بجره که از قبیله اشجع بود ملاقات کرد و به او گفت: آیا طالب شرف دنیا و آخرت هستى؟ پرسید: منظورت چیست؟ گفت: به من در قتل على بن ابى طالب کمک کن . شبیب گفت: مادرت به عزایت‏ بنشیند ، مگر تو از خدمات و سوابق و فداکاریهاى على در زمان پیامبر اکرم (ص) اطلاع ندارى؟

ابن ملجم گفت: واى بر تو ، مگر نمى دانى که او قائل به حکمیت مردم در کلام خدا شد و برادران نمازگزار ما را به قتل رساند؟ بنابراین ، به انتقام برادران دینى خود ، او را خواهیم کشت .(1)

شبیب پذیرفت و ابن ملجم شمشیرى تهیه کرد و آن را با زهرى مهلک آب داد و سپس در موعد مقرر به مسجد کوفه آمد .

آن دو در آنجا با قطام ، که در روز جمعه سیزدهم ماه رمضان معتکف بود، ملاقات کردند و او به آن دو گفت که مجاشع بن وردان بن علقمه نیز داوطلب شده است که با آنان همکارى کند . چون هنگام عمل فرا رسید قطام سرهاى آنان را با دستمالهاى حریر بست و هر سه شمشیرهاى خود را به دست گرفتند و شب را با کسانى که در مسجد مى ماندند به سر بردند و در مقابل یکى از درهاى مسجد که معروف به «باب السده‏» بود نشستند .(2)



امام علی (ع) ‏در شب شهادت


امام علی (ع) در ماه رمضان آن سال پیوسته از شهادت خود خبر مى‏داد . حتى در یکى از روزهاى میانى ماه ، هنگامى که بر فراز منبر بود ، دست‏به محاسن شریفش کشید و فرمود: «شقیترین مردم این موها را با خون سرم رنگین خواهد کرد». همچنین فرمود:

ماه رمضان فرا رسید و آن سرور ماههاست . در این ماه در وضع حکومت دگرگونى پدید مى‏آید . آگاه باشید که شما در این سال در یک صف (بدون امیر) حج‏خواهید کرد و نشانه اش این است که من در میان شما نیستم .(3)

اصحاب آن حضرت می گفتند: او با این سخن خبر از مرگ خود مى‏دهد ولى آن را درک نمى‏کنیم . (4) به همین جهت ، آن حضرت در روزهاى آخر عمر خود ، هر شب به منزل یکى از فرزندان خود مى‏رفت . شبى را در نزد فرزندش امام حسن‏  (ع) وشبى در نزد فرزندش امام حسین (ع) و شبى در نزد دامادش عبد الله بن جعفر شوهر حضرت زینب (ع) افطار مى‏کرد و بیش از سه لقمه غذا تناول نمى‏فرمود . یکى از فرزندانش سبب کم خوردن وى را پرسید . امام  علی (ع) فرمود: «امر خدا مى‏آید و من مى‏خواهم شکمم تهى باشد . یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است‏» . پس در همان شب ضربت‏خورد .(5)

در شب شهادت افطار را میهمان دخترش ام کلثوم بود . در هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از اول شب تا صبح در اضطراب و تشویش بود . گاهى به آسمان نگاه مى‏کرد و حرکات ستارگان را در نظر مى‏گرفت و هرچه طلوع فجر نزدیکتر مى‏شد تشویش و ناراحتى آن حضرت بیشتر مى‏شد و مى‏فرمود: «به خدا قسم ، نه من دروغ مى‏گویم و نه آن کسى که به من خبر داده دروغ گفته است ؛ این است‏شبى که مرا وعده شهادت داده‏اند».(6)

این وعده را پیامبر اکرم (ص) به وى داده بود . امام على (ع) خود نقل مى‏کند که پیامبر اکرم (ص) در پایان خطبه‏اى که در فضیلت و احترام ماه رمضان بیان فرمود گریه کرد . عرض کردم: چرا گریه مى‏کنى؟ فرمود: براى سرنوشتى که در این ماه براى تو پیش مى‏آید:«کانی بک و انت تصلی لربک و قد انبعث اشقى الاولین و الآخرین شقیق عاقر ناقة ثمود فضربک ضربة على فرقک فخضب منها لحیتک‏» (7) . یعنى: گویا مى‏بینم که تو مشغول نماز هستى و شقیترین مردم جهان ، همتاى کشنده ناقه ثمود ، قیام مى‏کند و ضربتى بر فرق تو فرود مى‏آورد و محاسنت را با خون رنگین مى‏سازد .

بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید و امام على (ع) در تاریکى سحر براى اداى نماز صبح به سوى مسجد حرکت کرد . مرغابیانى که در خانه بودند در پى او رفتند و به جامه اش آویختند . بعضى خواستند آنها را از او دور سازند . فرمود: «دعوهن فانهن صوائح تتبعها نوائح‏» یعنى: آنها را به حال خود بگذارید که فریاد کنندگانى هستند که نوحه گرانى در پى دارند .(8)

امام حسن (ع) گفت: این چه فال بدى است که مى‏زنى؟ فرمود: اى پسر ، فال بد نمى‏زنم ، لیکن دل من گواهى مى‏دهد که کشته خواهم شد .(9)

ام کلثوم از گفتار امام علی (ع) پریشان شد و عرض کرد: دستور بفرمایید که جعده به مسجد برود و با مردم نماز بگزارد .

حضرت فرمود: از قضاى الهى نمی توان گریخت . آن گاه کمربند خود را محکم بست و در حالى که این دو بیت را زمزمه مى‏کرد عازم مسجد شد .

اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت فان الموت لاقیکا اذا حل بوادیکا(10)

کمر خود را براى مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد . و از مرگ ، آن گاه که به سوى تو در آید ، جزع و فریاد مکن .

امام علی (ع) وارد مسجد شد و به نماز ایستاد و تکبیر افتتاح گفت و پس از قرائت‏به سجده رفت . در این هنگام ابن ملجم در حالى که فریاد مى‏زد: «لله الحکم لا لک یا علی‏» ، با شمشیر زهر آلود ضربتى بر سر مبارک آن حضرت وارد آورد . از قضا این ضربت‏بر محلى اصابت کرد که سابقاً شمشیر عمرو بن عبدود بر آن وارد شده بود(11) و فرق مبارک آن حضرت را تا پیشانى شکافت .

مرحوم شیخ طوسى در «امالى‏» حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا  (ع) از پدران گرامیش از امام سجاد (ع) نقل مى‏کند:

ابن ملجم در حالى که حضرت على (ع) در سجده بود، ضربتى بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت .(12)

مفسر معروف شیعه ابوالفتوح رازى در تفسیر خود نقل می کند: حضرت على  (ع) در نخستین رکعت از نمازى که ابن ملجم او را ضربت زد ، یازده آیه از سوره انبیاء راتلاوت کرد .(13)

دانشمند معروف اهل تسنن سبط ابن جوزى می نویسد: هنگامى که امام در محراب قرار گرفت چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتى بر آن حضرت فرود آورد (14) و بلافاصله با همراهانش گریختند .

خون از سر امام على (ع) در محراب جارى شد و محاسن شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود: «فزت و رب الکعبة‏» ، به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم . سپس این آیه را تلاوت فرمود: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى .(15)

حضرت على (ع) وقتى ضربت‏خورد فریاد زد: او را بگیرید . مردم از پى ابن ملجم شتافتند و کسى به او نزدیک نمى‏شد مگر آنکه او را با شمشیر خود مى‏زد . پس قثم بن عباس پیش تاخت و او را بغل گرفت و به زمین کوبید .

چون او را به نزد امام على (ع) آوردند، به او گفت: پسر ملجم؟ گفت: آرى . وقتى حضرت ضارب را شناخت‏به فرزندش حسن فرمود:

مواظب دشمنت‏ باش ، شکمش را سیر و بندش را محکم کن . پس اگر مُردم او را به من ملحق کن تا در نزد پروردگارم با او احتجاج کنم و اگر زنده ماندم یا او را مى‏بخشم یا قصاص مى‏کنم .(16)

حسنین (ع) به اتفاق بنى هاشم ، امام على (ع) را در گلیم گذاشتند و به خانه بردند . بار دیگر ابن ملجم را به نزد آن حضرت آوردند . امیرالمؤمنین علی (ع) به او نگریست و فرمود: اگر من مُردم او را بکشید ، چنان که مرا کشته ، و اگر سالم ماندم خواهم دید که رأى من درباره او چیست؟ فرزند مرادى گفت: من این شمشیر را به هزار درهم خریده ام و به هزار درهم دیگر زهر داده ام . پس اگر مرا خیانت کند حق تعالى او را هلاک گرداند .(17)

در این موقع ام کلثوم به او گفت: اى دشمن خدا ، امیرالمؤمنین را کشتى؟ آن ملعون گفت: امیرالمؤمنین را نکشته ام ، بلکه پدر تو را کشته ام .

ام کلثوم گفت: امیدوارم که آن حضرت از این جراحت‏شفا یابد .

ابن ملجم باز با وقاحت گفت: می بینم که برایش گریان خواهى بود . والله که من او را ضربتى زده ام که اگر آن را در میان اهل زمین قسمت کنند همه را هلاک کند .(18)

قدرى شیر براى آن حضرت آوردند . کمى از آن شیر را نوشید و فرمود به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت نکنید .

هنگامى که امام علی (ع) ضربت‏خورد پزشکان کوفه به بالین وى گرد آمدند . در بین آنان از همه ماهرتر اثیر بن عمرو بود که جراحات را معالجه مى‏کرد . وقتى او زخم را دید دستور داد شش گوسفندى را که هنوز گرم است‏برای او بیاورند . سپس رگى از آن بیرون آورد و در محل ضربت قرار داد و آن گاه که آن را بیرون آورد گفت: یا على وصیتهاى خود را بکن ، زیرا این ضربت‏به مغز رسیده و معالجه مؤثر نیست . در این هنگام امام کاغذ و دواتى خواست و وصیت‏خود را خطاب به دو فرزندش حسن (ع) و حسین (ع) نوشت .



پی نوشت‏ها:


1- کشف الغمة، ج‏1، ص 571.

2- مروج الذهب، ج‏2، ص 424، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏83؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج‏6، ص 115؛ کامل ابن اثیر، ج‏3، ص 195؛ مقاتل الطالبیین، ص 32؛ البدایة والنهایة، ج‏7، ص 325؛ الاستیعاب، ج‏2، ص 282؛ روضة الواعظین، ج‏1، ص 161.

3- ارشاد مفید، ص 151(چاپ اسلامیه)؛ روضة الواعظین، ج‏1، ص‏163.

4- ارشاد مفید، ص 151(چاپ اسلامیه)؛ روضة الواعظین، ج‏1، ص‏163.

5- ارشاد، ص 151; روضة الواعظین، ج‏1، ص 164؛ کشف الغمة، ج‏1، ص 581.

6- روضة الواعظین، ج‏1، ص 164.

7- عیون اخبار الرضا، ج‏1، ص‏297، (چاپ قم).

8- تاریخ یعقوبى، ج‏2، ص 212؛ ارشاد، ص 652؛ روضة الواعظین، ج‏1، ص 165؛ مروج الذهب، ج‏2، ص 425.

9- کشف الغمة، ج‏1، ص 584.

10- مروج الذهب، ج‏2، ص‏429؛ مقاتل الطالبیین، ص 31.

11- کشف الغمة، ج‏1، ص 584.

12- بحار الانوار، نقل از امالى، ج‏9، ص 650(طبع قدیم).

13- تفسیر ابو الفتوح رازى، ج‏4، ص 425.

14- تذکرة الخواص، ص‏177(چاپ نجف).

15- سوره طه، آیه 55:شما را ازخاک آفریدیم و در آن بازتان مى گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان مى آوریم .

16- تاریخ یعقوبى، ج‏2، ص 212.

17- کشف الغمة، ج‏1، ص‏586؛ تاریخ طبرى، ج‏6، ص 185.

18- مقاتل الطالبیین، ص‏36؛ الاخبار الطوال، ص 214؛ طبقات ابن سعد، ج‏2، ص 24; کامل ابن اثیر، ج‏3، ص‏169؛ تاریخ طبرى، ج‏6، ص 85؛ عقد الفرید، ج‏4، ص‏359؛ کشف الغمة، ج‏1، ص‏586.

* فروغ ولایت ص‏733

* آیت الله شیخ جعفر سبحانى

نظرات 2 + ارسال نظر
دیجی علی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ

خیلی عالی بود

دیجی علی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ

وبلاگت فقت یکم مطلب کم داره اگر احادیث _نرم افزار مذهبی بذاری توپ میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد