( قسمت اوّل )
ابن ملجم گفت: واى بر تو ، مگر نمى دانى که او قائل به حکمیت مردم در کلام خدا شد و برادران نمازگزار ما را به قتل رساند؟ بنابراین ، به انتقام برادران دینى خود ، او را خواهیم کشت .(1)
شبیب پذیرفت و ابن ملجم شمشیرى تهیه کرد و آن را با زهرى مهلک آب داد و سپس در موعد مقرر به مسجد کوفه آمد .
آن دو در آنجا
با قطام ، که در روز جمعه سیزدهم ماه رمضان
معتکف
بود، ملاقات کردند و او به آن دو گفت که مجاشع بن وردان بن علقمه نیز
داوطلب
شده است که با آنان همکارى کند . چون هنگام عمل فرا رسید قطام سرهاى آنان
را با
دستمالهاى حریر بست و هر سه شمشیرهاى خود را به دست گرفتند و شب را با
کسانى
که
در مسجد مى ماندند به سر بردند و در مقابل یکى از درهاى مسجد که معروف به
«باب
السده» بود نشستند .(2)
امام علی (ع) در ماه رمضان آن سال پیوسته از شهادت خود خبر مىداد . حتى در یکى از روزهاى میانى ماه ، هنگامى که بر فراز منبر بود ، دستبه محاسن شریفش کشید و فرمود: «شقیترین مردم این موها را با خون سرم رنگین خواهد کرد». همچنین فرمود:
ماه رمضان فرا رسید و آن سرور ماههاست . در این ماه در وضع حکومت دگرگونى پدید مىآید . آگاه باشید که شما در این سال در یک صف (بدون امیر) حجخواهید کرد و نشانه اش این است که من در میان شما نیستم .(3)
اصحاب آن حضرت می گفتند: او با این سخن خبر از مرگ خود مىدهد ولى آن را درک نمىکنیم . (4) به همین جهت ، آن حضرت در روزهاى آخر عمر خود ، هر شب به منزل یکى از فرزندان خود مىرفت . شبى را در نزد فرزندش امام حسن (ع) وشبى در نزد فرزندش امام حسین (ع) و شبى در نزد دامادش عبد الله بن جعفر شوهر حضرت زینب (ع) افطار مىکرد و بیش از سه لقمه غذا تناول نمىفرمود . یکى از فرزندانش سبب کم خوردن وى را پرسید . امام علی (ع) فرمود: «امر خدا مىآید و من مىخواهم شکمم تهى باشد . یک شب یا دو شب بیشتر نمانده است» . پس در همان شب ضربتخورد .(5)
در شب شهادت افطار را میهمان دخترش ام کلثوم بود . در هنگام افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از اول شب تا صبح در اضطراب و تشویش بود . گاهى به آسمان نگاه مىکرد و حرکات ستارگان را در نظر مىگرفت و هرچه طلوع فجر نزدیکتر مىشد تشویش و ناراحتى آن حضرت بیشتر مىشد و مىفرمود: «به خدا قسم ، نه من دروغ مىگویم و نه آن کسى که به من خبر داده دروغ گفته است ؛ این استشبى که مرا وعده شهادت دادهاند».(6)
این وعده را پیامبر اکرم (ص) به وى داده بود . امام على (ع) خود نقل مىکند که پیامبر اکرم (ص) در پایان خطبهاى که در فضیلت و احترام ماه رمضان بیان فرمود گریه کرد . عرض کردم: چرا گریه مىکنى؟ فرمود: براى سرنوشتى که در این ماه براى تو پیش مىآید:«کانی بک و انت تصلی لربک و قد انبعث اشقى الاولین و الآخرین شقیق عاقر ناقة ثمود فضربک ضربة على فرقک فخضب منها لحیتک» (7) . یعنى: گویا مىبینم که تو مشغول نماز هستى و شقیترین مردم جهان ، همتاى کشنده ناقه ثمود ، قیام مىکند و ضربتى بر فرق تو فرود مىآورد و محاسنت را با خون رنگین مىسازد .
بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید و امام على (ع) در تاریکى سحر براى اداى نماز صبح به سوى مسجد حرکت کرد . مرغابیانى که در خانه بودند در پى او رفتند و به جامه اش آویختند . بعضى خواستند آنها را از او دور سازند . فرمود: «دعوهن فانهن صوائح تتبعها نوائح» یعنى: آنها را به حال خود بگذارید که فریاد کنندگانى هستند که نوحه گرانى در پى دارند .(8)
امام حسن (ع) گفت: این چه فال بدى است که مىزنى؟ فرمود: اى پسر ، فال بد نمىزنم ، لیکن دل من گواهى مىدهد که کشته خواهم شد .(9)
ام کلثوم از گفتار امام علی (ع) پریشان شد و عرض کرد: دستور بفرمایید که جعده به مسجد برود و با مردم نماز بگزارد .
حضرت فرمود: از قضاى الهى نمی توان گریخت . آن گاه کمربند خود را محکم بست و در حالى که این دو بیت را زمزمه مىکرد عازم مسجد شد .
اشدد حیازیمک للموت و لا تجزع من الموت فان الموت لاقیکا اذا حل بوادیکا(10)
کمر خود را براى مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد . و از مرگ ، آن گاه که به سوى تو در آید ، جزع و فریاد مکن .
امام علی (ع) وارد مسجد شد و به نماز ایستاد و تکبیر افتتاح گفت و پس از قرائتبه سجده رفت . در این هنگام ابن ملجم در حالى که فریاد مىزد: «لله الحکم لا لک یا علی» ، با شمشیر زهر آلود ضربتى بر سر مبارک آن حضرت وارد آورد . از قضا این ضربتبر محلى اصابت کرد که سابقاً شمشیر عمرو بن عبدود بر آن وارد شده بود(11) و فرق مبارک آن حضرت را تا پیشانى شکافت .
مرحوم شیخ طوسى در «امالى» حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا (ع) از پدران گرامیش از امام سجاد (ع) نقل مىکند:
ابن ملجم در حالى که حضرت على (ع) در سجده بود، ضربتى بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت .(12)
مفسر معروف شیعه ابوالفتوح رازى در تفسیر خود نقل می کند: حضرت على (ع) در نخستین رکعت از نمازى که ابن ملجم او را ضربت زد ، یازده آیه از سوره انبیاء راتلاوت کرد .(13)
دانشمند معروف اهل تسنن سبط ابن جوزى می نویسد: هنگامى که امام در محراب قرار گرفت چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتى بر آن حضرت فرود آورد (14) و بلافاصله با همراهانش گریختند .
خون از سر امام على (ع) در محراب جارى شد و محاسن شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود: «فزت و رب الکعبة» ، به خداى کعبه سوگند که رستگار شدم . سپس این آیه را تلاوت فرمود: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى .(15)
حضرت على (ع) وقتى ضربتخورد فریاد زد: او را بگیرید . مردم از پى ابن ملجم شتافتند و کسى به او نزدیک نمىشد مگر آنکه او را با شمشیر خود مىزد . پس قثم بن عباس پیش تاخت و او را بغل گرفت و به زمین کوبید .
چون او را به نزد امام على (ع) آوردند، به او گفت: پسر ملجم؟ گفت: آرى . وقتى حضرت ضارب را شناختبه فرزندش حسن فرمود:
مواظب دشمنت باش ، شکمش را سیر و بندش را محکم کن . پس اگر مُردم او را به من ملحق کن تا در نزد پروردگارم با او احتجاج کنم و اگر زنده ماندم یا او را مىبخشم یا قصاص مىکنم .(16)
حسنین (ع) به اتفاق بنى هاشم ، امام على (ع) را در گلیم گذاشتند و به خانه بردند . بار دیگر ابن ملجم را به نزد آن حضرت آوردند . امیرالمؤمنین علی (ع) به او نگریست و فرمود: اگر من مُردم او را بکشید ، چنان که مرا کشته ، و اگر سالم ماندم خواهم دید که رأى من درباره او چیست؟ فرزند مرادى گفت: من این شمشیر را به هزار درهم خریده ام و به هزار درهم دیگر زهر داده ام . پس اگر مرا خیانت کند حق تعالى او را هلاک گرداند .(17)
در این موقع ام کلثوم به او گفت: اى دشمن خدا ، امیرالمؤمنین را کشتى؟ آن ملعون گفت: امیرالمؤمنین را نکشته ام ، بلکه پدر تو را کشته ام .
ام کلثوم گفت: امیدوارم که آن حضرت از این جراحتشفا یابد .
ابن ملجم باز با وقاحت گفت: می بینم که برایش گریان خواهى بود . والله که من او را ضربتى زده ام که اگر آن را در میان اهل زمین قسمت کنند همه را هلاک کند .(18)
قدرى شیر براى آن حضرت آوردند . کمى از آن شیر را نوشید و فرمود به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت نکنید .
هنگامى که امام
علی (ع) ضربتخورد پزشکان کوفه به بالین
وى
گرد آمدند . در بین آنان از همه ماهرتر اثیر بن عمرو بود که جراحات را
معالجه
مىکرد . وقتى او زخم را دید دستور داد شش گوسفندى را که هنوز گرم
استبرای او
بیاورند . سپس رگى از آن بیرون آورد و در محل ضربت قرار داد و آن گاه که
آن را
بیرون آورد گفت: یا على وصیتهاى خود را بکن ، زیرا این ضربتبه مغز رسیده
و معالجه
مؤثر نیست . در این هنگام امام کاغذ و دواتى خواست و وصیتخود
را
خطاب به دو فرزندش حسن (ع) و حسین (ع) نوشت .
1- کشف الغمة، ج1، ص 571.
2- مروج الذهب، ج2، ص 424، تاریخ طبرى، ج6، ص83؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج6، ص 115؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص 195؛ مقاتل الطالبیین، ص 32؛ البدایة والنهایة، ج7، ص 325؛ الاستیعاب، ج2، ص 282؛ روضة الواعظین، ج1، ص 161.
3- ارشاد مفید، ص 151(چاپ اسلامیه)؛ روضة الواعظین، ج1، ص163.
4- ارشاد مفید، ص 151(چاپ اسلامیه)؛ روضة الواعظین، ج1، ص163.
5- ارشاد، ص 151; روضة الواعظین، ج1، ص 164؛ کشف الغمة، ج1، ص 581.
6- روضة الواعظین، ج1، ص 164.
7- عیون اخبار الرضا، ج1، ص297، (چاپ قم).
8- تاریخ یعقوبى، ج2، ص 212؛ ارشاد، ص 652؛ روضة الواعظین، ج1، ص 165؛ مروج الذهب، ج2، ص 425.
9- کشف الغمة، ج1، ص 584.
10- مروج الذهب، ج2، ص429؛ مقاتل الطالبیین، ص 31.
11- کشف الغمة، ج1، ص 584.
12- بحار الانوار، نقل از امالى، ج9، ص 650(طبع قدیم).
13- تفسیر ابو الفتوح رازى، ج4، ص 425.
14- تذکرة الخواص، ص177(چاپ نجف).
15- سوره طه، آیه 55:شما را ازخاک آفریدیم و در آن بازتان مى گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان مى آوریم .
16- تاریخ یعقوبى، ج2، ص 212.
17- کشف الغمة، ج1، ص586؛ تاریخ طبرى، ج6، ص 185.
18- مقاتل الطالبیین، ص36؛ الاخبار الطوال، ص 214؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص 24; کامل ابن اثیر، ج3، ص169؛ تاریخ طبرى، ج6، ص 85؛ عقد الفرید، ج4، ص359؛ کشف الغمة، ج1، ص586.
* فروغ ولایت ص733
* آیت الله شیخ جعفر سبحانى
خیلی عالی بود
وبلاگت فقت یکم مطلب کم داره اگر احادیث _نرم افزار مذهبی بذاری توپ میشه